سکانس اول- شب-داخلی-پشت میز:
داشتم یک ایمیل بلند بالا آماده میکردم بفرستم برای یکی از اساتید خفن آنور آبی که بخواند و بلکم دم گرم من در آهن سردش اثری کند و شاید گوش شیطان کر و دندهاش نرم، من را به حضور بپذیرد که بروم چندسالی در محضرش زانوی ادب زمین بزنم و تتلمذ* کنم. ایمیل را نوشتم، اما به نظرم کافی نیامد. در درفت سیوش کردم و رفتم و چند ساعت بعد برگشتم و هنوز هم در این بازی به من میگویند سرلشگر، و آن را ویرایش کردم. بعضی از فعلها را عوض کردم. بعضی از جملات را تغییر دادم و کپی و پیستی چند، انجام دادم تا بتوانم اثرگذاری نامه را بیشتر کنم و برد این تیر را در ظلمات کفر بهبود بخشم. دیدم محیط ایمیل دانشگاه برای این کار خوب نیست، کل متن را کپی کردم داخل ورد و از آنجا به زفت و رفت امور پرداختم. بعد دو مرتبه برگشتم به ایمیل دانشگاه و متن قبلی را پاک کردم، و متن جدید را از ورد در آن کپی کردم. دردسرتان ندهم و خلاصه کنم. هنگام تایپ موضوع، موضوع ایمیل قبلی که رفته بود در درفت، را پیش فرض نشان داد و گفت همین باشد؟ گفتم باشد. سند کردم. کات.
سکانس دوم- روز-داخلی- پشت میز:
یادم آمد که باید برای یکی دیگر از این اساتید بلاد کفر هم ایمیل بزنم، گفتم خب چه بهتر. رفتم و ایمیل قبلی را باز کنم که از توی آن متن را بردارم و کمی تغییر و تحول بدهم و برای استاد جدید بفرستماش. چه دیدم؟ دیدم با انتخاب من مر همان موضوع را، سرور احمق دانشگاه همان درفت را نیز در انتهای ایمیل نهایی من لود کرده و تحویل استاد معهود داده است. نتیجه چه میشد؟ استاد دو متن را باهم میدید و میتوانست تغییرات آن دو را باهم مقایسه کند و به بیان بهتر دستم را بخواند که چه تغییراتی را اعمال کردهام. چه کردم؟ ورداشتم یک پاراگراف شامل عذرخواهی و توضیح مشکل و اینها نوشتم و گذاشتم ابتدای یک صفحه سفید. باز دیدم به درد نمیخورد. باز هم پاکش کردم و رفتم توی ورد متن عذرخواهی و توضیح مشکل را نوشتم آوردم گذاشتم ابتدای یک ایمیل جدید و آخرش هم گفتم متن نهایی من این است دو نقطه: بعد متن ویرایش شده را گذاشتم... و با خیال راحت سند کردم. آخرش چی شد؟ رفتم مجدداً ایمیل حاوی عذرخواهی و متن ویرایش شده را باز کردم تا ببینم چه جوری نوشته شده، چه دیدم؟ دیدم دو بار عذرخواهی من را داخل خودش دارد. یکی اولیه و درفتوار و انتهای ایمیل، یکی ویرایش شده و قشنگ و شیک، ابتدای ایمیل. متن نامه بدبخت هم مثل گوشت قربانی از این ور به آن ور داخل ایمیلها جابجا میشد و اینجا بین دو عذرخواهی قرار داشت.
سکانس سوم-روز-خارجی- در ترافیک:
برایم ایمیل آمد و گوشیم صدا داد. احساس خارجی بودن بهم دست داد. یادم میآید تا همین چند سال پیش آرزو داشتم وقتی برایم ایمیل میآید گوشیم دینگ دینگ کند. (بماند که تا چند سال قبل ترش آرزو داشتم برایم ایمیل بیاید). نگاه کردم دیدم استاد معهود خیلی شیک و سرد و بی احساس، در جواب ایمیل دوم من -که حاوی عذرخواهی و فولان بود- نوشته که اصلاً آشناییای با موضوع مورد نظر من نداشته و من بهتر است در این زمینه با افراد دیگر دانشگاه صحبت کنم.
نتیجهی فنی:
برای ایمیلهایتان تا وقتی سند اش نکردهاید، عنوان انتخاب نکنید. چون اگر قرار باشد برود و به طور اتومات در درفت سیو بشود -که معمولاً میشود- وقتی مجدد میخواهید ایمیل را بفرستید و همان عنوان یا چیزی شبیه به آن را میخواهید تایپ کنید، عنوان قبلیِ درفتشده را پیشنهاد میدهد به شما و اگر آن را انتخاب کنید، خیلی بدبخت میشوید. مثل من بدبخت. البته این با فرض سروکله زدن با ایمیلهای احمقی مثل ایمیل دانشگاه است. وگرنه که جیمیل حتی دکمهی غلط کردم هم دارد و وقتی ایمیل را فرستادید، میتوانید آن را برگردانید.
نتیجه اخلاقی:
ندارد
نتیجهی فرهنگی:
اگر اشتباهی از این دست پیش آمد، اصلاً خود را نبازید، بلکه تا میتوانید خود را ببرید. خیلی راحت و خونسرد مشکل را توضیح دهید و امیدوار باشید که طرف مقابل هم چون با تکنولوژی سروکار دارد، بالاخره متوجه مشکلاتی ازین دست میشود.
نکته:
اینکه عذرخواهی من هم دوبار برای آن استاد رفت، خوبیش این بود که حرف من را مبنی بر خراب بودن ایمیل دانشگاه و لود کردن بی محابای درفتها درک میکند. لاقل دوست دارم درک کند.
پیشنهاد:
موزیک لبخند با صدای مهدی ساکی که بازخوانی یک موسیقی فولکلور از ابراهیم منصفی است را از اینجا گوش بدهید و لذت ببرید. لینکش را هم برایتان در صفحه جدید گذاشتم که این صفحه بسته نشود، یا مجبور به راست کلیک و اپن نیوتب نشوید خدای نکرده سختتان نباشد.
*تلمّذ غلط مصطلح است. این کلمه ثلاثی مجرد در باب تفعّل و با ریشهی "ل.م.ذ" نیست، بلکه اساساً ریشهی آن چهار حرفی و "ت.ل.م.ذ" است و مصدر آن تتلمذ (بر وزن تفعلل) خواهد بود.