بیست و پنج مهر
يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۵ ب.ظ
1- امروز مادر بدو بدو آمد که دستم را زنبور نیش زده است. سریع در گوگل سرچ کردم که برای مقابله با گزیدگی زنبور چه باید کرد. نوشته بود یک کارت اعتباری (یا کارت تلفن) را بردارید و با آن محل گزیدگی را بخارانید تا به این واسطه نیش زنبور از محل دربیاید.
- «حالا زنبور کجا بود مادر جان؟» هیچ، رفته بود کلم بروکلی را از کیسه خرید دربیاورد، لایش زنبور داشته آمده گزیده و رفته. با کارت اعتباری دستش را خاراندم و نیش را درآوردم. بعد طبق نوشتهی آن سایت، یخ را در پارچهای پیچیدم و گذاشتم روی دستش.
2- امتحان از هر نوعش که باشد، سخت است و اعصاب آدم را به هم میریزد. مخصوصاً که برنامهات طبق آنچه که فکر میکردهای پیش نرود. من ماندهام و کوهی از مطلب و انبوهی از چیزهای نخوانده و مهارتهای کسب نکرده برای امتحان. هی امروز نمیشود و هی میخواهم از فردا. ولی کو؟هر روز یک چیز پیش میآید و روز آدم را به فنا میدهد.
3- هر روز هم یک خبری میرسد و دنیا -این باغ وحش بزرگ- را برای آدم جالبتر و خندهدارتر میکند. آخرینش همین حکم بدوی دادگاه سه هنرمند بود که آمد و برق سه فاز از کلهمان پرید. برای مهدی موسوی و فاطمه اختصاری و کیوان کریمی روی هم حدود 27 سال زندان بریدهاند با چند صدضربه شلاق. بعد کسی که در روغنهای خوراکی، روغن پالم میریخت به پرداخت 3 میلیون تومان جزای نقدی محکوم شده است. بیشتر از آنکه بتوانم نارحت یا متعجب شوم، خندهام گرفته است.
4- محرم هم آمد و بازهم صدای نوحه و غم در کوچه پس کوچههای ذهنم میپیچد و هزاران تصویر و صدا و بو را از کودکی تا امروز جلوی چشمم میآورد. بیت: اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند/ این راه عشق، پیچ و خمش فرق میکند...
5- از خداوند متعال عافیت در دنیا و سعادت در آخرت را طلب میکنیم.
و آخر دعوانا انالحمد لله رب العالمین
- ۹۴/۰۷/۲۶